قصه ی سه خوک کوچولو
سلام به شما دوست عزیز که سایت خانه امن را برای قصه ی سه خوک کوچولو که قصه ای پرطرفدار و دوست داشتنی برای فرزندتان خواهد بود انتخاب کردید.
مدت مطالعه : 6 دقیقه
قصه ی سه خوک کوچولو
روزی روزگاری، سه خوک کوچولو به نامهای پیشی، پاشی و پوفی تصمیم گرفتن که از خانهی مامانشون برن و برای خودشون خونه بسازن.
مامانشون گفت:
«بچهها، مواظب خودتون باشین. گرگ بدجنس توی جنگل زندگی میکنه. باید خونههاتون رو محکم بسازین تا از دستش در امان بمونین.»
هر سه خوک کوچولو مامانشون رو بوسیدن و راه افتادن تا دنبال جا و مصالح برای ساختن خونه بگردن.
اولین خوک، پیشی، تنبل بود.
نمیخواست خیلی زحمت بکشه، برای همین با کمی کاه یک خونهی سبک ساخت. گفت:
«زودتر تموم شد! حالا میرم بازی!»
خوک دوم، پاشی، کمی بهتر بود، ولی هنوز حوصلهی زیادی نداشت. با چوب یه خونه ساخت. گفت:
«اینم خوبه! بریم خوش بگذرونیم!»
اما خوک سوم، پوفی، خیلی با دقت و زحمت با آجر و سیمان یه خونهی محکم ساخت. گفت:
«ممکنه گرگ بیاد، باید آماده باشیم.»
همون شب، گرگ بدجنس رسید و بوی خوکها رو حس کرد.
اول رفت سراغ خونهی پیشی. در زد و گفت:
«خوکهی کوچولو، درو باز کن!»
پیشی ترسید و گفت: «نه! نمیذارم بیای تو!»
گرگ گفت:
«پس هاااا میکنم، فوت میکنم، و خونهتو میپاشونم!»
و با یک فوت قوی، خونهی کاهی رو خراب کرد!
پیشی دوید به طرف خونهی پاشی.
گرگ بدجنس به خونهی چوبی رسید. دوباره گفت:
«خوکای کوچولو، درو باز کنین!»
اونا گفتن: «نه نه نه! نمیذاریم بیای تو!»
گرگ گفت:
«پس هاااا میکنم، فوت میکنم، و خونهتونو میپاشونم!»
و این بار هم با فوت محکم، خونهی چوبی خراب شد.
پیشی و پاشی جیغزنان فرار کردن و رفتن توی خونهی آجری پوفی.
در رو قفل کردن و پشت پنجره قایم شدن.
گرگ بدجنس رسید و گفت:
«درو باز کنین! وگرنه هاااا میکنم و فوت میکنم!»
ولی هر چقدر هااا کرد و فوت کرد، نتونست خونهی آجری رو تکون بده.
گرگ عصبانی شد و گفت:
«از دودکش میرم تو!»
اما پوفی زرنگ بود. زود یه قابلمهی بزرگ آب روی آتیش گذاشته بود.
وقتی گرگ از دودکش پایین پرید، افتاد توی آب داغ!
گرگ فریاد زد:
«آی سوختم!»
و با عجله فرار کرد و دیگه هیچوقت برنگشت.
سه تا خوک کوچولو همدیگه رو بغل کردن. پیشی و پاشی از پوفی تشکر کردن و گفتن:
«تو خیلی عاقل بودی. ما هم باید مثل تو با دقت کار کنیم.»
از اون روز به بعد، سه تا خوک با شادی توی خونهی آجری زندگی کردن و دیگه هیچ گرگی نتونست بهشون آسیبی برسونه.
خانه تان همیشه یک خانه امن.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.